سفارش تبلیغ
صبا ویژن


عشق سرخ من

 


سلام. خوبید؟ امتحاناتون چطور بود؟ خوب اونهایی که خوب دادن که الانه خیلی خیلی خوشن.اونهایی هم که گند زدن! اونها هم خوش حالن! میگی نه از خودم بپرس.امروز گفتم یه آپ جدید بزارم دیدم که یکی از خاطرات رو بنویسم بد نیست.اینجوری با یه تیر دو نشون شاید هم بیشتر میزنم. اول اینکه حال هوای شما عوض میشه.هم وب از یکنواختی در میاد. هم وعده ای که به یکی از دوستان گل و با مرام( اسمشو نمیگم ولی میدونم که خودش میدونه) دادم عملی میشه.تازه از همه مهمتر با حال و هوای این روزها جور در میاد. خوب برو که رفتیم...

این خاطره مربوط میشه به اون سالی که من کلاس سوم راهنمایی بودم،یه روز بعد از ظهر میخواستم برم بازار که یه مقدار وسیله بگیرم برای خونمون،خلاصه شال و کلاه کردم و راه افتادم. توی مسیرم یه مدرسه دخترونه بود. همینجور که داشتم میرفتم از جلوی در مدرسه رد شدم که دیدم یه دختره داره زار وزار گریه میکنه، دلم براش سوخت! گفتم نکنه کسی اونو زده یا اذیت کرده باشه.پیش خودم گفتم،بزار برم ازش سوال کنم. چند قدم که جلو رفتم،یه دفعه یه خانمی اومد که از مدرسه بیرون بره-نمیدونم معلم بود یا مدیر شاید هم ناظم.خوب به دختره رسید و گفت: دخترم برا چی گریه میکنی؟ چرا نرفتی خونه تون؟دوستات که همه رفتن. دختره همون جور که گریه میکرد گفت:نمیتونم برم! آخه اگه برم خونه مامانم کتکم میزنه! اون خانومه پرسید برای چی؟ دختره گفت:نمره امتحانم کم شده میدونم که منو میزنه.خانومه گفت:مگه چند شدی دخترم. دختره گفت:نوزده و نیم!!!!!!!! اون لحضه من داشتم دیونه میشدم! نمیدوستم گریه کنم یا بخندم! آخه منو برو بچه ها(همکلاسیهای اون موقع رو میگم) نمره 10 که میگرفتیم،بشکن میزدیم که قبول شدیم-ولی اون دختره فقط نیم نمره از بیست کم داشت و نمیخواست بره خونه شون. عجب روزگاریه ها.خوب به نظرتون چطور بود. جون من کیف کردین؟ اینو داشته باشید تا یکی دو هفته دیگه با یه آپ جنجالی برای کل کل با یکی از دوستان دیگه که به اونم وعده دادم خدمت برسم. شاد باشید دوستان ...

 








 

 


نوشته شده در پنج شنبه 89/11/7ساعت 2:56 عصر توسط پسر پاییزی نظرات ( ) | |



قالب جدید وبلاگ پیچک دات نت



دانلود آهنگ جدید