عشق سرخ من
یه سال دیگه بزرگتر شدم. یه گام دیگه به... نزدیکتر. خدایا! از اینکه بازم میتونم نفس بکشم، از ایکنه بازم میتونم کنار عزیزانم باشم، از اینکه بازم در سلامت کاملم، و...از ته قلب ممنونم. تولدم مبارک،هر چند... کاپیتان کجا؟؟؟ پاشو بابا...دربی نزدیکه. کجا رفتی آخه مرد با غیرت پرسپولیس. پاشو،شوخی خوبی نیستا!!! بخدا تیم روحیه ش خراب میشه با این شوخیت. تو که نمیخوای بچه ها کم بیارن. چرا آخه تو؟! تو که 30 سال بیشتر نداشتی!!! پاشو بهمون بگو دروغه... پاشووووو... نمیخوام باور کنم هنوز. اشکام قطع نمیشه بخدا... خیلی زود بود!!! "صفحه اینستاگرام<مهدی طارمی>" پنجمین سال تولد وبلاگم امروز جمعه 94/6/6 وبلاگ عشق سرخ من پنجمین سال فعالیتش رو شروع میکنه. اتفاقاتی که در طول این چند سال بوجود اومد تجربه بسیار خوبی بود.امیدوارم که باز هم بتونم در کنار دوستان باشم و از مطالب مفید و زیباشون بهره مند بشم.هر چند که با شرایط بوجود اومده دیگه انگیزه زیادی برای حضور در این دنیای مجازی ندارم. تنها و تنها لطف بعضی از دوستان خوبم بوده که تا الان باعث شده هنوز هم اینجا باشم. براتون سلامتی،شادی و موفقیت را آرزومندم. سلامی گرم به گرمی تابستون استانم خوزستان به تموی دوستان. تعداد بازدید از وبلاگ: عشق سرخ من ، وبلاگی که روزهای تلخ و شیرین بسیاری در دفتر خاطراتم ثبت کرده از مرز 100000 هم گذشت. ضمن تشکر از تموم دوستانی که همیشه به من لطف داشته و دارند، یاد و خاطره دوستانی رو که دیگه نیستن رو گرامی داشته و براشون آرزوی بهترینها رو دارم. به نام نامی دوست که هر چه داریم از اوست. بعد از یه دوری هشت ماهه اومدم که دوباره اینجا توی همین پارسی بلاگ مطلب بنویسم. البته با نادیده گرفتن اتفاقات گذشته. و چشم پوشی از بعضی چیزها در حال حاضر. امیدوارم که بیشتر از این از وب نویسی دل زده نشم. یا حق... تولد پاییزی من بشارتی از سوی تو بود و تو خود بشارتی بر زندگان زمین تولد دوباره من سرود زیبای لحضه هاست که می آیند... چه زیباست درک زمان... آنگاه که تو را یافتم وجودم سرشار از مهر تو شد. من تولدی دوباره در پاییزم. تولد من در من... تولد دوباره آرامش،عشق،شادی و مهربانی تو خدا نگاه تو شادی بخش سرود زندگی است. دیگر گذر زمان را نخواهم پایید! من با رویای تو بر بال فرشتگان زمان را به سیطره اراده خویش در خواهم آورد! و قدرت بندگی تو را مغرورانه فریاد خواهم زد. دلنوشت سرخ: از تموم عزیزانی که از طریق پیام خصوصی،عمومی،پیام رسون، تولد این حقیر رو تبریک گفتن ممنونم. همینطور از دوستان و عزیزانم که با اس ام اس بنده رو شرمنده معرفت خودشون کردن متشکرم. * نگران فردا نباش! خدای دیروز و امروزت فردا هم هست * یه سال دیگه هم از حضورم در دنیای مجازی گذشت. باز هم شاهد اتفاقات تلخ و شیرین زیادی بودم. اما... وبلاگهای دوستان... اونایی که از ابتدا بودن و هنوزم هستن(با معرفتا): 1- روزگار غریب 2- یه دختر شاد 3- گل نیلوفر 4- عاشق تنها ... اونایی که هستن اما سرشون اونقدر شلوغه که فرصت سر زدن رو بهمون ندارن(گرفتارا): 1-دنیای زیبای من(اینم از اون با معرفتاست) 2-رویای پرواز 3-ره آورد 4-عشق و دوستی ... اونایی که مدتی بودن اما دیگه نیستن(گمشده ها): 1-هم نفس 2- غم نامه نویس 3-آیسان 4-سپیده ... اونایی که وبلاگ شون رو حذف کردن اما هنوزم بیادشونم و خاطرشون همیشه همراهم هست(ماندگارها) 1-کوچه های بارانی 2- خلوت دل 3-شعرهای سحر 4-سوسانو ... اونایی که خیلی وقته دیگه خبری ازشون نیست(گمنام ها) 1-نگارین 2-هیوا 3- مشق عشق 4-صحرا ... اونایی که شاید نظرشون نسبت به من عوض شده باشه، شایدم بخاطر اختلاف عقیده دیگه نمیان(پرچم ها) 1- جاده خاطره ها 2- تبسم بهار 3-ستاره خاموش 4-جغرافیای سیاست ... و اونایی که تازه به کلبه عشق سرخ اومدن(تازه واردها): 1-رز شیشه ای 2-دختر آسمانی 3-برترین لحضه ها 4-باور من ... برای همه دوستان سلامتی و شاد بودن رو آرزو می کنم، هر جا هستن سایه حق بالا سرشون باشه. دلنوشت سرخ: از اونجایی که وبم چهار ساله شده برای هر آیتم اسم چهار وبلاگ رو انتخاب کردم و نوشتم، بدیهی است که تعداد بیشتر از اینهاست!!!به بزرگی خودتون ببخشید. بعد نوشت سرخ: بزودی یه خونه تکونی توی وبلاگ خواهم داشت. اول اینکه لینکای بی مصرف حذف میشن! دوم اینکه با مطالب جدید و تازه بروز خواهیم شد!! سوم اینکه با بعضیها مثل خودشون رفتار میکنم!!! * نگران فردا نباش! خدای دیروز و امروزت فردا هم هست * غم نبودنت یک ساله شد پدر... پدر ! ای آسمان مهربانی ای سایه سار عشق بر سر من جهانی از عشق و سخاوت را در میان دستان پرمهرت نظاره می کنم و رنگ چشمانت را رنگ مردی و شجاعت می بینم مهربانا ! تو خاک شدی تا ریشه بگیرم و در قلب پاکت شکوفه برآرم برای ننالیدنم خزان را به جان خریدی و غم را از من دور کردی تا بمانم برای تو پناه من بودی و بهار زندگی ام "میترا روشن" امروز برای خیلی ها روزی معمولی بود! هوا ابری یا نه ، شایدم آفتابی بود... شاید یک عالمه آدم توی این دنیا، امروز برایشان خیلی خیلی مهم باشد. یک سال دیگه هم گذشت. یک سال با خوبی ها و بدی ها، شیرینی ها و تلخی ها، خنده ها و گریه ها، شادی ها و ناراحتی ها امیدوارم امسال سال متفاوتی باشه برام. یک سال بزرگتر شدم.ولی هنوز پر از آرزوهای ساده ام. و امیدوارم که روزگارم به شود... امروز روز من است!
دست دست حالا همه با هم حالا بیاید وسط ... همه باید برقصن
بابا دست بزن روحیت باز شه
حالا نوبت کیک...
کادوها هم که رسید...
مرور یه خاطره یادش بخیر... سال دوم راهنمایی بودم، یه سری مسابقات دانش آموزی برگزار شد. توی کتابخوانی و نهج البلاغه اول شدم توی داستان نویسی هم دوم. آخر سال تحصیلی بود که یه دعوت نامه بهمون دادن و گفتن که برای دو هفته میخوان ما رو به یه اردوی تفریحی ببرن.مقصد:تهران، ارودگاه شهید باهنر بود.یادش بخیر کلی تفریح کردیم و به همه بچه ها خوش گذشت.توی اون مدتی که اونجا بودیم هر روز به یکی از جاهای دیدنی میرفتیم،کاخ سعد آباد، کاخ گلستان،موزه حیات وحش و ...اما یه روز بیاد موندی برام رقم خورد که تا به امروز تکرار نشده!!! روز جمعه بود که گفتن میخوایم برای خوندن نماز بریم مصلای تهران. وضو گرفتیم و راهی شدیم. وقتی رسیدیم خطبه های پیش از نماز شروع شده بود، هنوز وارد مصلا نشده بودیم اما یه صدای خیلی _ آشنا رو میشد از بلندگوها شنید!!! آره صدا صدای رهبر مسلمین بود اون روز این افتخار نصیبمون شد که از نزدیک ایشون رو ببینیم و پشت سر آقا نماز بخونیم.اون روز رو هیچ وقت فراموش نمیکنم.
قالب جدید وبلاگ پیچک دات نت |