عشق سرخ من
وقتی تو را دیدم دریافتم که از قبیله ای دیگر هستی از قبیله آسمان! سیمایت را در خورشید دیدم و نگاهت را در ماه خواندم. من از پنجره چشمان تو با آسمان آشنا شدم. و به ستاره ها سلام کردم و دلم را در در صمیمیت چشمان زیبای تو شستم. تو از طلوع آفتاب عشق برایم گفتی و من آفتاب عشق را در آینه نگاه تو یافتم.اینک تو نیستی و من با یاد تو در کوچه اندوه بر آسمان سلام کردم.
محمد معینی در نظرم ثانیه ها ناچیزند دقیقه ها در خاطرم نیست ساعتها را نمیدانم و روزها را نشمرده ام لیکن فصلها در خاطرم نقش بسته اند فصلی که آمدی... فصلی که پیوستی... فصلی که رفتی... و فصلی که فراموش شدی...! گمشده ای هستم در سرزمین غم! بگذارید تا در ظلمت بی پایان، ظلمتی به نام زندگی جان بسپارم. رهایم کنید تا در آغوش خاک بیارامم، که دیگر مرا با خاکیان کاری نیست! برگرفته از کتاب:صلیب شکسته - کارو به غم پرورده بی عشق نصیبی که در خون جگر بنشسته سوگند به اشک عاشقی که از هجر یارش فرو ریزد به رخ پیوسته سوگند به دلداری که در هنگامه مرگ بر آید ناله اش آهسته سوگند به آن برگشته ایام نگو که راهش ز هر سو بسته سوگند مرا در بی کسی پیوسته کس باش به وقت ناله ها فریاد رسم باش. برگرفته از کتاب:بیا باهم بگرییم-- مهدی سهیلی عشق بایک نگاه آغاز میشود با یک لبخند جلوه میکند با یک بوسه میشکفد با به هم پیوستن اوج میگیرد و با یک قطره اشک پایان میپذیرد. سرنوشت عشق سرنوشت غروبی است غم انگیز واشک آخرین صحنه سرنوشت آری! سرنوشت تنهایی همان سرنوشت غروب آفتاب است در روز جدایی.
قالب جدید وبلاگ پیچک دات نت |