سفارش تبلیغ
صبا ویژن


عشق سرخ من

 
دانشجویی عاشق سینه چاک دختر همکلاسیش بوددوست داشتن.
بالاخره یک روزی به خودش جرات داد و به دختر راز دلش رو گفت و از دختره خواستگاری کردگل تقدیم شما.
اما دختر خانوم  عصبانی شد دعواو درخواست پسر رو رد کرد!
بعد پسر رو تهدید کرد که اگر دوباره براش مزاحمت ایجاد کنه، به حراست میگهاصلا!!
روزها از پی هم گذشت و دختره واسه امتحان از پسره یک جزوه قرض گرفت و داخلش نوشت :
 
” من هم تو رو دوستدلم شکست
دارم، من رو ببخش اگر اون روز رنجوندمت “
اگر منو بخشیدی بیا و باهام صحبت کن و دیگه ترکم نکنمؤدب.
ولی پسر دانشجو هیچوقت دیگه باهاش حرف نزد.
چهار سال گذشت و هر دو فارغ التحصیل شدند. اما پسر دیگه طرف دختره نرفت!!!
 
 
نتیجه اخلاقی این ماجرا :
.
.
.
.
.
.

پسرهای دانشجو هیچوقت لای کتاب ها و جزوه هاشون رو باز
 نمیکنند!خیلی خنده‌دارخیلی خنده‌دارخیلی خنده‌دارخیلی خنده‌دارخیلی خنده‌دارخیلی خنده‌دار

نوشته شده در یکشنبه 91/7/2ساعت 1:2 عصر توسط پسر پاییزی نظرات ( ) | |

به نام نامی دوست

 


دومین سال حضور عشق سرخ در این دنیای مجازی سپری شد.

حالا وارد سومین سال شده، اما این سال دومی زیاد خوب نبود!

اتفاقات بد بیشتر از خوبیا بود. یه عده از دوستان خبر دادن و بعضی

بدون خبر رفتن.تعدادی هم فراموشکار شدن! یا شاید وقت سر زدن

ندارن.در هر صورت برای تموم این عزیزان هر جایی که هستن آرزوی

موفقیت میکنم.به امید خدا در روزهای آینده با آپهای جدید در خدمت

دوستان خواهم بود.شاد باشید.


http://www.pic.iran-forum.ir/images/q5bmtx2yfjd99ayzik4q.jpg


نوشته شده در چهارشنبه 91/6/29ساعت 3:24 عصر توسط پسر پاییزی نظرات ( ) | |

مرور یه خاطره

 

 

یادش بخیر...

سال دوم راهنمایی بودم، یه سری مسابقات دانش آموزی برگزار شد.

توی کتابخوانی و نهج البلاغه اول شدم توی داستان نویسی هم دوم.

آخر سال تحصیلی بود که یه دعوت نامه بهمون دادن و گفتن که برای

دو هفته میخوان ما رو به یه اردوی تفریحی ببرن.مقصد:تهران، ارودگاه

شهید باهنر بود.یادش بخیر کلی تفریح کردیم و به همه بچه ها خوش

گذشت.توی اون مدتی که اونجا بودیم هر روز به یکی از جاهای دیدنی

میرفتیم،کاخ سعد آباد، کاخ گلستان،موزه حیات وحش و ...اما یه روز

بیاد موندی برام رقم خورد که تا به امروز تکرار نشده!!!

روز جمعه بود که گفتن میخوایم برای خوندن نماز بریم مصلای تهران.

وضو گرفتیم و راهی شدیم. وقتی رسیدیم خطبه های پیش از نماز

شروع شده بود، هنوز وارد مصلا نشده بودیم اما یه صدای خیلی _

آشنا رو میشد از بلندگوها شنید!!! آره صدا صدای رهبر مسلمین بود

اون روز این افتخار نصیبمون شد که از نزدیک ایشون رو ببینیم و پشت

سر آقا نماز بخونیم.اون روز رو هیچ وقت فراموش نمیکنم.

 


نوشته شده در چهارشنبه 91/6/1ساعت 1:51 عصر توسط پسر پاییزی نظرات ( ) | |

 

روزه نفس از لذتهاى دنیوى، سودمندترین روزه ‏هاست.

امام علی (ع)

 

 خدایا در این شبهای قدر،

قدم هایی را که برایم بر می داری بر من آشکار کن

تا در هایی را که به سویم میگشایی ندانسته نبندم

و در هایی را که به رویم میبندی به اصرار نگشایم . . .

 

التماس دعا.

 

 


نوشته شده در چهارشنبه 91/5/18ساعت 4:42 عصر توسط پسر پاییزی نظرات ( ) | |

 

 

الهى! بنده اى گم کرده راهم

بده راهم که سرتاپا گناهم

اگر عمرى به غفلت زیست کردم

تمام هستیم را نیست کردم

به هر در، حلقه کوبیدم خدایا

لباس یأس پوشیدم خدایا

اسیر نفس هر جایى شدم من

مقیم شهر رسوایى شدم من

نچیدم گل ز شاخه آرزویى

ندارم پیش مردم آبرویى

کنم با عجز و ناله بر تو اظهار

گنه کارم، گنه کارم، گنه کار

تو رحمان و رحیم و مهربانى

منم مهمان تو، و تو میزبانى

تو سوز سینه ام را ساز کردى

در رحمت به رویم باز کردى

تو گفتى توبه کن، من مى پذیرم

ترحم کن امیرا من فقیرم

الهى! هرچه هستم هر که هستم

سر خوان عطاى تو نشستم

یقین دارم که با این شرمسارى

نجاتم مى دهى از خوار و زارى

اگر کوه گنه گردیده بارم

یقین دارم على(ع) را دوست دارم

ببخشا اى همه آگاهى من

گناهم را به خاطرخواهى من

الهى! گرچه هستم غرق عصیان

پشیمانم، پشیمانم، پشیمان.

  

 شعر از: ژولیده نیشابورى.

 

 

 


نوشته شده در یکشنبه 91/5/8ساعت 12:2 عصر توسط پسر پاییزی نظرات ( ) | |

به مهمانی خدا برویم... چه جوری؟

 

چهارشنبه هفته گذشته مادرم 200 هزار تومن بهم داد و گفت: برو گوشت و مرغ بخر

واسه ماه رمضون هیچی توی یخچال نداریم. راهی بازار شدم،اول رفتم قصابی و گوشت

چرخ کرده و گوشت با استخون از هر کدوم دو کیلو خریدم.بعدش رفتم بازار مرغ فروشها،

به در هر مغازه که می رسیدم، میدیدم که چهار قفل شده!!! نه از مرغ فروش خبری بود

 نه از مرغ ، حتی از بچه مرغ هم اثری نبود! خلاصه کلی گشتم و هیچ فایده ای نداشت،

موقعی که سوال کردم چی شده؟ چرا اینجوریه؟ یکی بهم گفت:" داداش کجای کاری؟

چند هفته است که به خاطر نبودن مرغ مغازها پلمپ شده.

نه شما بگید، الان نباید بگم: عجب مملکتی داریم ها...

پس اون حرفها چی شد که سران محترم مملکتی میگفتن: بخاطر اینکه جلوی افزایش

قیمت مرغ  رو بگیریم اونقدر مرغ وارد بازار میکنیم که مردم احساس کمبود نکنن!!!

یادش بخیر روزی روزگاری گوجه هم گرون و کمیاب شده بود، یه شب از تلویزیون ایران

عمو محمود (اینو که همه میشناسید مگه نه؟بابا همون  کاپشن قشنگه  رو میگم.)

گفت: بیایید از مغازه سر کوچه ما بخرید، ارزون میفروشه!!!

قبلآ گفتم،باز هم میگم: وقتی که مملکت صاحب نداشته باشه اینجوری میشه که

هر ننه قمری میاد و ادعا میکنه... . بسه،بسه،بسه!!! این همه دروغ نگید لطفآ.

خدا آخر و عاقبت همه رو ختم بخیر کنه...

...حکایت همچنان باقیست.

 


 


نوشته شده در شنبه 91/4/31ساعت 3:25 عصر توسط پسر پاییزی نظرات ( ) | |

تفسیر به رای کردن

 

چند سال پیش توی قسمت انبار مرکزی یه شرکت کار میکردم.

حدود ده، دوازه نفری بودیم.یه محیط بسیار آروم و صمیمی داشتیم.

ماه رمضون شروع شده بود و به جز یکی دو نفر بقیه روزه میگرفتن.

یه روز دور هم نشسته بودیم و با هم صبحت میکردیم. تا بحث به

روزه گرفتن رسید.یه آقایی که مسن هم بود(بالای 50 سال بود)

گفت : من که روزه نمیگیرم!!! گفتیم: چرا؟ روزه از واجبات دینه ،

هر مسلمونی باید روزه بگیره مگه اینکه مشکلی داشته باشه و

نتونه روزه بگیره، گفت: خود اسلام گفته: شکم گرسنه ایمون نداره!!!.

منم روزه نمیگیرم.

خلاصه روزها گذشتن و به روز نوزدهم ماه مبارک رسید. همون آقایی

که میگفت: روزه نمیگیرم،روزهای 19-20 و 21 ماه رو روزه گرفت.

بهش گفتم: عمو شما که میگفتی: من روزه نمیگیرم ، چون اسلام

گفته شکم گرسنه ایمون نداره.پس چی شد که روزه گرفتی؟

گفت: آخه میگن این چند روز روزه گرفتن ثواب داره.گفتم: آره

درسته اما بقیه روزها چی؟ اونا ثواب نداره؟

این خاطره رو نوشتم که بگم: ما آدما از بس راحت طلب هستیم

هر دستور شرعی و هر قانونی رو به مصلحت خودمون تفسیر

میکنیم.اون جایی که خوبه میگیم : اسلام گفته. اون جایی که

به سختی و زحمت میفتیم میگیم: نه اصلآ اینجوری نیست!!!.

به قول معروف، همه دوست دارن برن بهشت. اما برای رفتن

به بهشت او باید مرد. کسی هست که از مرگ نترسه و حاضر

باشه که بمیره؟

 

 


نوشته شده در سه شنبه 91/4/27ساعت 10:53 عصر توسط پسر پاییزی نظرات ( ) | |

 

 

چند روز پیش بچه خواهرم اومد پیشم گفت:دایی آدامس خرسی میخوام.

منم صد تومن بهش دادم و گفتم: برو مغازه دو تا بخر یکی واسه خودت یکی

هم واسه من.رفت و با یه دونه آدامس برگشت.گفتم:چرا یکی گرفتی،بقیه

پول رو بهت داد؟ گفت: نه دایی بقیه نداره! با صد تومن فقط یه دونه آدامس

میشه.گفتم: دایی اشتباه شده، آدامس پنجاه تومنه، صد تومن دو تا میشه.

گفت:منم همینو بهش گفتم.مغازه داره گفت: گرون شده! گفتم واسه چی

گرون میفروشی؟ گفتش که: دلار رفته بالا!!!. دایی دلار رفته بالا یعنی چی؟

گفتم: یعنی قیمتش بیشتر از قبل شده.

بگذریم.همه اینا برا این بود که میخواستم بگم: عجب مملکتی داریم ها !!!

قیمتها بطور سرسام آور میره بالا و مسئولین به اصطلاح محترم بیخیالن.

البته شاید هم به فکر باشن.اما احتمالا اولویت اولشون رسیدگی به امور

برادر و خواهرامون توی لبنان،فلسطین،افغانستان،بحرین،مصر و ...باشه.

آخه بنده خداها کسی رو ندارن!!! یکی باید حمایتشون کنه دیگه.ما که این

همه امکانات داریم.دلارای نفتیمون هم که زیاده!!! چه اشکال داره که جیب

اونا رو هم پر کنیم.غم و غصه چی رو بخوریم ما که پول نفتو  واسه مون توی

سفره آوردن!!! تازه همه حق و حقوق مون رو هم که گرفتیم!!! میگید نه؟

اشتباهه!!! مگه نشنیدین همه جا میگن:"انرژی هسته ای حق مسلم

ماست".

...حکایت همچنان باقیست.

 

 

 

پ ن اول: با یاری خدا دو طرحی که گفته بودم رو اجرا میکنم.

             یکی پستهای کلام نور ،که سعی میکنم هر چند روز

             یکبار بروز رسانی کنم.دومی هم طرح بزرگ چهل حدیث

            هستش که اگه خدا توفیق بده اون رو هم از بیستم ماه

            مبارک رمضان شروع میکنم.

پ ن دوم: بحثهای انتقادی هم که با این پست استارت خورد...

             تا ببینم چی پیش میاد. حرف حق رو باید گفت ، چرا

            که سکوت جایز نیست.تا کی دروغ؟تا کی فریبکاری؟

پ ن سوم:یه عده از دوستان هم کم لطف شدن...به هر حال

             برای همه شون آرزوی موفقیت میکنم.

 

 

 


نوشته شده در شنبه 91/4/17ساعت 3:12 عصر توسط پسر پاییزی نظرات ( ) | |

راحت نوشتیم:

                 " بابا آب داد."

                " بابا نان داد."

بی آنکه بدانیم بابا برای نان تمام جوانیش را داد!

برای سلامتی پدرانی که سایه شون بالای سر

خانواده هست و برای شادی روح همه باباهایی

که دیگه هیچ وقت پیش ما نیستن یه دسته گل

زیبا (حمد و قل هو الله) تقدیم کنیم...

میلاد مولود کعبه مولا علی (ع) و روز پدر مبارک.

 

پ ن اول : قرار بود که دیگه آپ نکنم اما به عشق بابام اومدم

            روحت شاد بابا جونم...گل تقدیم شما

پ ن دوم : دو طرح دارم نمیدونم توی وبلاگ بزارم یا توی پیام رسون...

            تا ببینم چی میشه.

پ ن سوم : به امید خدا بحث های انتقادی رو بزودی شروع میکنم.

              همونی که قبلآ هم گفته بودم! خیالی نیست حتی اگر

             وبلاگم مسدود بشه!

پ ن چهارم : یه ماه دیگه هم فرصت میدم به بعضیها...بعدش هیچ

                عذری پذیرفتنی نیست!

 http://adlet.ir/lines/4.gif


نوشته شده در دوشنبه 91/3/15ساعت 11:30 عصر توسط پسر پاییزی نظرات ( ) | |

 

 

 

جانداری بسیار شبیه به انسان ، از رده ی پاچه خواران،

که به بند کیف انسانها علاقه شدیدی دارد و در راه بند_

انواع کیف پول،جان خود را فدا می کند و به دو زیر شاخه

باب و ناباب تقسیم بندی می شود.این موجود زنده در

خوشی ها و شادی ها همواره در کنار انسان است،و او

را لحظه ای تنها نمی گذارد،ولی در مواقع پریشان حالی

و درماندگی کمیاب و گاهی نایاب می شود.و اگر به او بگویید:

" رفیق ، علّاف ده هزارتومن پولم!!" شما را به جا نیاورده و به

آلزایمر حاد مبتلا خواهد شد !! ضمناً این جاندار عجیب الخلقه

دارای یک قدرت شگفت انگیز پیشگویی است که به کمک آن

می تواند از آینده خبر دهد.بدین ترتیب که همیشه قبل از وقوع

مصیبت،به ما هشدار می دهدکه:"رفیق!نکن همچین!آخر و _

عاقبت نداره."ولی ما او را دمپایی خودمان هم حساب نکرده

و کار خودمان را می کنیم.و هنگامی که در هچل افتادیم این

جاندار همچون اجل معلق می آید و می گوید : "من که بهت

گفتم !"و داغ دلمان را تازه می نماید! برخلاف دشمن که بعد

از سقوط آزاد در هچل می گوید : " می خواستم بگم . "




پ.ن اول: گوش شیطون کر دوباره زدیم تو کار طنز.

پ.ن دوم: از قرار معلوم تعدادی از دوستان دیگه وب نمیان!

            نمیدونم چرا؟ به هر حال براشون آرزوی سلامتی

            و موفقیت دارم.

پ.ن سوم: فعلآ آپیدن تعطیل تا بعد از امتحانات پایان ترم.

              ( شیش تیر 91).مگر اینکه دوستان همکاری

              کنن و یه مطلبی بنویسن.

 


نوشته شده در شنبه 91/3/6ساعت 11:4 عصر توسط پسر پاییزی نظرات ( ) | |

<   <<   6   7   8   9   10   >>   >


قالب جدید وبلاگ پیچک دات نت



دانلود آهنگ جدید