عشق سرخ من
سلام به همه داداشهای گل، آبجی های مهربون و دوستان با معرفت همینجا بطور رسمی اعلام میکنم که جشن نامزدی من روز جمعه 1390/5/7 برگزار میشه.از همه عزیزان دعوت میکنم که تشریف بیارن و با حضورشون ما بسی مسرور خواهیم شد. مثل اینکه سایت پارسی بلاگ هم با من سر ناسازگاری داره!!! الان که سایت مشکل پیدا کرده و نمیشه پیام فرستاد. تا جایی که تونستم برای دوستان دعوت نامه فرستادم. اگر مشکل برطرف بشه باز هم برای بقیه دوستان دعوت نامه میفرستم. منتظرتون هستیم، دیر نکنید.......شاد و پیروز باشید. به قول یکی از دوستان خیلی مرسی.
آری . دل مرد بی صدا می شکند. دیروز اتفاقی برام افتاد که تازه فهمیدم راه رو اشتباه میرم! فهمیدم که چقدر ساده ام که زود به همه اعتماد میکنم. فهمیدم که زمان آدمها رو عوض میکنه، نیومدم که باز غم نامه بنویسم.اومدم به قولی که به سحر خانم دادم عمل کنم! کسی که من شعرهای قشنگش رو دوست دارم. شعر "ای گل تازه" از "وحشی بافقی" رو تقدیم این عزیز می کنم.تا چه قبول افتد. من خوشه چین دردهایم ،آهای مردم. اندوه می چینم ، تبسم می فروشم. ای گل تازه که بویی ز وفا نیست ترا شب به کاشانه اغیار نمی باید بود عاشق بی سر و سامانم و تدبیری نیست عاجزم چاره ی من چیست چه تدبیر کنم یارب نظر تو بر نگردد برگشتن روزگار سهل است. سلام گرم و صمیمانه ای دیگر خدمت تمامی دوستان عزیز، داداش های گل و آبجی های مهربون و دوست داشتنی. دلم واسه همه تون تنگیده بود. شکر خدا دیروز تونستم امتحان کنکور رو با موفقیت تموم کنم،این مهم رو مدیون لطف خدا و دعای خیر شما میدونم.همین جا از همه تون تشکر میکنم.هر چند با تاخیر، اما لازم میدونم که روزهای سرور و شادمانی مبعث رسول اکرم (ص) ،ولادت امام حسین (ع) ، ولادت ابوالفضل (ع) و ولادت امام زین- العابدین (ع) رو تبریک بگم. خوب مثل اینکه توی این چند وقتی که نبودم اتفاقات زیادی افتاده!!! اول اینکه متوجه شدم که آبجی مهرناز(وبلاگ عشق و دوستی) تا یه ماه دیگه نیستن! امیدوارم که مشکل خاصی پیش نیومده باشه ، براش آرزوی موفقیت میکنم انشاا... که بزودی برگرده و با حضورش ما رو خوشحال کنه.اگر اشتباه نکنم شبنم خانم هم در گیر مشکلاتی هست که برای این عزیز هم آرزوی موفقیت دارم. دلنوشته های آبجی پروانه رو هم که خوندم متوجه شدم که از بعضی ها دلگیره!!! آبجی محبوبه (وبلاگ:ما دو نفر) ما هم که همچنان در غیبت به سر میبرن!!! بازگشت داداش محمد رو هم به فال نیک میگرم، هر چند که گویا از داداش عرفانم خبری نیست، براش بهترینها رو آرزو دارم.و یه تشکر ویژه هم از داداش بهنام عزیز و آرش اکبری گل. سحر خانم ما هم چند روزی هست که تشریف بردن مشهد مقدس زیارت آقا امام رضا (ع)، خوشا به حالش! انشاا... که زیارتشون قبول باشه و نائب الزیاره ما هم باشن. و دیگه اینکه روز 4 تیرماه جشن تولد چهار سالگی ترگل دختر آبجی عزیزم یلدا خانم بوده ، الهی که قربون اون روی ماهش برم که چقدر نازه... به افتخارش: برای حسن ختام هم قهرمانی ارتش سرخ در جام حذفی 90-89 رو به همه هواداران عزیز پرسپولیس تبریک میگم. یه عکس میزارم که هواداران استقلال هم راضی باشن! ضمن اینکه درگذشت اسطوره فوتبال ناصر خان حجازی رو تسلیت میگم. برای دیدن بقیه ی عکسهای قهرمانی پرسپولیس به ادامه مطلب برید. سلام به دوستان گل و بلبل. از اوناجایی که خیلی گیرم شاید این آخرین آپ من باشه! احتمالآ تا دو ماه دیگه نیستم.البته به معنی این نیست که به دوستان سر نزنم.زحمت آپ کردن وبلاگ را هم به عهده یه عزیز گذاشتم.در موردش توضیح نمیدم،بهتره خودش بیاد و خودشو معرفی کنه،شما هم هواشو داشته باشید. و دیگه اینکه اولین خونه تکونی سال نود هم در حال انجام شدنه!!! بدیهی است که لینکهای اضافی حذف شده و فقط لینک دوستان و عزیزان همیشگی باقی میمونه. میگن یه روز جبرئیل میره پیش خدا گلایه میکنه که:خدا جون این چه وضعیه آخه؟ ما یک مشت ایرونی داریم توی بهشت که فکر میکنن اومدن خونه باباشون! به جای لباس سفید، لباس های مارک دار و اندامی پوشیدن! کفش آدیداس پاشون میکنن. هیچ کدومشون از بالهاشون استفاده نمیکنن با "ماکسیما" و "زانتیا" توی بهشت دور میزنن!!! آقا من خسته شدم از بس جلوی دروازه بهشت رو جارو زدم. امروز تمیز میکنم، فردا دوباره پر از پوست تخمه میشه، بعضی ها شون هم هر وقت من میام پوست پرتقال و پوست موز میندازن. بعضی هاشون کاسبی هم میکنن و حلقه های تقدس بالای سرشون رو به بقیه میفروشن. چند تاشون کپن جعلی بهشت درست کردن و به ساکنین بخت برگشته جهنم میفروشن. چندتاشون دلالی باز کردن و معاملات املاک شمال بهشت میکنن. یک سری شون حوری های بهشت رو با تهدید آوردن خونه شون ...!!! بقیه حوری ها هم مرتب میگن مارو از لیست سهمیه ایرانیها بردار که پدرمونو در اوردن! چند پزشک ایرونی هم به حوریها بند کردن که الا و بلا بیایید دماغ تونو عمل کنیم. به یه عده هم گفتن بیایین سینه ها و باسن تونو بزرگ کنیم! خدا میگه: ای جبرئیل! ایرانیان هم مثل بقیه، آفریده های من هستند و بهشت به همه انسان ها تعلق داره. اینها هم که گفتی، خیلی بد نسیت! برو یه زنگی به شیطون بزن تا بفهمی دردسر واقعی یعنی چی!!! جبرئیل میره زنگ میزنه به جناب شیطان... دو سه بار شماره رو میگیره تا بالاخره شیطون نفس نفس زنان جواب میده: جهنم، بخش ایرانیان بفرمایید... جبرئیل میگه:آقا انگار سرتون خیلی شلوغه؟ شیطون آهی میکشه و میگه: نگو که دلم خونه... این ایرونیها اشک منو در اوردن! شب و روز ندارم! تا صورتم رو برمیگردونم اون طرف یه آتیشی دیگه بر پا میکنن!!! تا دو ماه پیش که اینجا هر روز چهارشنبه سوری بود و آتیش بازی!... یک عده شون بازار سیاه مواد سوختی بخصوص بنزین براه انداختن.چند تا پزشک ایرونی در جهنم بیمارستان سوانح سوختگی باز کردن.چندتا شون دفتر ویزای مهاجرت به بهشت زدن و ویزای جعلی به جهنمی ها میفروشن.یه عده هم وکیل شدن و تبلیغ میکنن که میتونن پیش نکیر و منکر برای جهنمی ها تقاضای تجدید نظر بدن.چندتا شون که روی زمین مهندس بودن، میگن:پل صراط ایراد فنی داشته که اونا افتادن توی جهنم! دارن امضا جمع میکنن که پل باید پهن تر بشه.حالا هم که... ای داد! آقا نکن! بهت میگم نکن!!! جبرئیل جان،ببخش من باید برم،بعدآ صحبت میکنم...اینها دارن آتیش جهنم رو خاموش میکنن،برم یه چماقی بچرخونم ...
آن که شادمانی را از مردم بگیرد ، بی شک از گماشتگان شیطان است. ( کوروش کبیر ) * همیشه دوست پسرتون رو با اسم دوست پسر * روز تولدش یا روز والنتاین برید مسافرت. * بهش بگین من تو رو از بهروز،مهرزاد و امید و... بیشتر دوست دارم فقط تو توی قلب منی. * به بهانه ی ترافیک دیر برید سر قرار و یا اصلا نرید ، بمونید خونه رو جارو کنید.... * وقتی انتظار کادویی گرون قیمت برای تولدش داره یه شاخه (گل) بهش بدید و بگید یه شاخه * وقتی باهاش راه میرید از عطر صد هزار تومانی اون که با هزار قرض خریده ایراد بگیرید و بگید * وقتی میخواد با هاتون شوخی کنه زود ناراحت بشید و داد و بیداد کنید. خودتون یه شوخی باهاش بکنید که دهنش اندازه * خلاصه اینکه شما زیاد جدی نگیرید! ممکنه دوست پسرتون بزاره بره و شما رو دست مامانه تون بمونید پ ن اول:این مطلب رو نوشتم که دیگه گلایه ای نباشه، و نگید چرا فقط به دختر خانمها ضد حال میزنی. پ.ن دوم: ورود بی جنبه ها برای کامنت گذاشتن اکیدآ ممنوعه. پ.ن سوم: روز 25 اردیبهشت تولد آبجی گلم پروانه خانمه.
لینک وبلاگش توی پیوندهای روزانه وبلاگم هست به اسم: "دنیای زیبای من" برید بهش تبریک بگید.
به افتخارش: کادو یادتون نره--- الهی صد و بیست ساله شی مهربون. سلام . سلام به همه دوستان گل و مهربون.یه کهکشون ستاره تقدیم لطف و معرفت شما که بهترین هستید. خدا رو شکر. خدا رو صد هزار مرتبه شکر ... خدایا باز هم بهم ثابت کردی که منو دوست داری. خدایا تو هم میدونی که منم چقدر دوست دارم. دو روز پیش با خودم زمزمه میکردم و گفتم: خدا حالا که خبری از دوستم ندارم لااقل یه کاری کن که توی خوابم بیاد.دیروز صبح بود که اونو توی خواب دیدم!!! ظهر که شد به دلم افتاده بود که امروز با بقیه روزها فرق داره.ظهر نماز مو خوندم، و باز هم دعا کردم. یه ساعت بعد تصمیم گرفتم قرآن بخونم.نیت کردم و دو صفحه از قرآن رو خوندم.ساعت نزدیکای 5 عصر بود که موبایلم زنگ خورد اونور خط کسی نبود جز اونی که منتظرش بودم..... خدا جون دوست دارم...خدا جون دوست دارم.
سلام. سلامی به گرمی دلهای غمگین! سلام بر کسی که زندگی را در پاکی و شرافت میداند. خدایا یارم باش ، قرارم باش جهان تاریکی محض است!!! می ترسم! کنارم باش. آسمان پر از ابر سیاه است! دلم خسته و غمگین. شب ، شبی تاریک است.ستاره ها خاموشند. گویا به آسمان گمشده ای کوچ کرده اند. تیره گی جهان را در ظلمت فرو برده است. لبخند ماه زندانی ابرهای سیاه است. من خود آن گیاه وحشی صحرای اندوهم. که گلهای نگاه و خنده هایم رنگ غم دارد. امروز چهار روز هست که از دوستم خبر ندارم!!! نمیدونم کجاست. چه میکنه، سالمه یا مریضه،زنده است یا (زبونم لال)........ . خدایا طاقت ندارم.تنها امیدم تویی ، کمکم کن خدایا... کمکم کن. خدایا میترسم! خدایا خودت بهتر از دل من خبر داری. خدایا التماست میکنم. خدایا کمکم کن.....کمکم کن........... . پ.ن اول:امروز شد یه هفته ، هنوزم منتظرم...اما خبری نیست. پ.ن دوم:من که همیشه موبایلم روی سایلنت بود،24 ساعته گوش به زنگم.دو دقیقه هم که برم بیرون ،نگاه میکنم به امیدی که یه میسکال افتاده باشه... پ.ن سوم: چشام به مونیتوره که شاید لااقل بیاد و توی وب یه کامنت برام بنویسه.
پ.ن چهارم:دیگه روحیه ای برای درس خوندن ندارم...
مهمترین اصل در مخ زدن یه دختر آرامشه!!!! البته ممکنه ضربان قلب چه بخوای چه نخوای بره رو هزار! اما باید جوری رفتار کنید که طرف متوجه نشه که شما استرس دارید. آخه تجربه نشون داده وقتی یه پسر یه دختر رو می بینه دیگه مخش کار نمی کنه!!! یه نکته خیلی مهم رو همیشه به خاطر داشته باشین و اون هم اینکه مطمئن شید اگر دو نفر با هم بودن و یکی از اون یکی قشنگ تر ، مادر و دختر نباشن!!! به هر حال این روزها با پیشرفت علم و تکنولوژی مدرن آرایش کردن خانمها ،بعضی وقتها مادره از دختره جوون تر میشه!!! پس حتمآ حواستون جمع باشه که سوتی ندین. هر جا هم که دیدید تعدادی دختر دارن از خنده غش و ضعف میرن بدونید که کارشون فقط برای تظاهر و جلب توجه شماست.در این حالت می تونید بشکن بزنید! چون یه سوژه برای مخ زدن آماده و مهیاست. پس نتیجه میگیریم که خنده دخترا یعنی این که: خواهش میکنم،استدعا دارم،جون من،جون خودت یکی بیاد مخ ما رو بکوبه،باهاش آبگوشت درست کنه. خلاصه اینکه میتونید هر جا که دوست داشتین مخ زنی کنید! توی پارک،سینما،مدرسه،دانشگاه،زیر پل،بالای پل، توی کوچه و خیابون، توی ساحل و ... فقط احتیاط رو از دست ندید و زیاد مخ زنی نکنید! که یهو دختره بپره توی بغله تون ،چون خوبیت نداره! تازه ممکنه بابا یا داداش اون دختره همون طرفها باشه و بیاد حسابی از شرمندگی درتون بیاره!!! نتیجه گیری اخلاقی: برای پسرا: هر سیاهی که پارسی کولا نمیشه! برای دخترا: پس اون اسب سفید من کجاست؟ پ.ن اول:همین الان پشت در خونه مون صدتا دختر وایسادن و هی میگن :یا تو یا هیچ کس دیگه... پ.ن دوم:تیکه و متلک انداختن به نویسده مطلب بالا ممنوعه! لطفآ رعایت نمایید و گر نه ممکنه کلاه مون توی هم بره!!! ب.ن اول: گزینه(پ.ن دوم) فقط برای تازه واردهاست. دوستان گل قدیمی از آزادی بیان برخوردارند. ب.ن دوم: چیزی که عوض داره گله نداره!!!
اگر کریستوف کلمب ازدواج کرده بود ممکن بود هیچ گاه قاره امریکا را کشف نکند!!! چون به جای برنامه ریزی و تمرکز در مورد یک چنین سفر ماجراجویانه ای باید وقتش را به جواب دادن به همسرش در مورد سوالات زیر می گذراند: - کجا داری می ری؟ - با کی داری می ری؟ - واسه چی می ری؟ - چه طوری می ری؟ - کشف؟ - برای کشف چی می ری؟ - چرا فقط تو می ری؟ - تا تو برگردی من چی کار کنم؟! - می تونم منم باهات بیام؟ - راستشو بگو توی کشتی زن هم دارین؟ - بده لیستو ببینم! - حالا کِی برمی گردی؟ - واسم چی میاری؟ جواب منو بده! - منظورت از این نقشه چیه؟ - نکنه می خوای با اون دختره در بری؟ - چه طور ازت خبر داشته باشم؟ - چه می دونم تا اونجا چه غلطی می کنی؟ - راستی گفتی توی کشتی زن هم دارین؟! - من اصلا نمی فهمم این کشف درباره چیه؟ - مگه غیر از تو آدم پیدا نمی شه؟ - تو همیشه این جوری رفتار می کنی! - خودتو واسه خود شیرینی می اندازی جلو! - مگه چیز دیگه ایی هم برای کشف کردن مونده؟ - چرا قلب شکسته ی منو کشف نمی کنی؟ - اصلا من می خوام باهات بیام! - فقط باید یه ماه صبر کنی تا مامانم اینا از مسافرت بیان! - واسه چی؟ خوب دوست دارم اونا هم باهامون بیان! - آخه مامانم اینا تا حالا جایی رو کشف نکردن! - خفه خون بگیر! تو به عنوان داماد وظیفته! - راستی گفتی تو کشتی زن هم دارین ها؟ باز هم سال نو رو به دوستان خوبم تبریک میگم. انشاا... که دلهاتون شاد و لبهاتون خندون باشه. خوب سال نو شده و طبیعت تغییر کرده با خودم گفتم منم یه تغییری توی نوشتن مطالب وبلاگ- بدم،خوب این اولین آپ سال 90 رو اینجوری نوشتم،لطفا منفی فکر نکنید! فقط خواستم با خوندن مطلب یه لبخندی رو بهتون هدیه داده باشم.شاد و پیروز باشید. اوراقچی: تنها موجودی که زنها رو بهترین رانندگان دنیا میدونه. ایده آل: شوهری که در مقابل حرف خانوم فقط بگه چشم! ادب: یعنی کمک به یک خانم زیبا در هنگام عبور از خیابون! احمق: کسی که دختر همسایه رو توی تاریکی نبوسه! آدامس: تنها چیزی که توی دهن خانوم ها بند می شه. ازدواج: رویای دختران برای سوار شدن بر اسب سفید. بیست سالگی: پسردنبال معشوق،دختر دنبال شوهر. بوسه: تصادفی که فقط یک سیلی به آدم ضرر می زنه. بدبیار: آقایی که شب جمعه خانومش باهاش قهر کنه!!! سوءظن: دونستن چیزی که بعدا آرزو کنی کاش نمیدونستی! مجردی: دورانی که برای مردها بعد از ازدواج شروع می شه! معجزه: دختر خانمی که زنگ آخر جیم شه و به سینما نره! هالو : دختر خانمی که فکر کنه تنها دوست دختر یه آقا پسره.
خبر از سرزنش خار جفا نیست ترا
رحم بر بلبل بی برگ و نوا نیست ترا
التفاتی به اسیران بلا نیست ترا
ما اسیر غم و اصلا غم ما نیست ترا
با اسیر غم خود رحم چرا نیست ترا
فارغ از عاشق غمناک نمی باید بود
جان من اینهمه بی باک نمی باید بود
همچو گل چند به روی همه خندان باشی
همره غیر به گل گشت گلستان باشی
هر زمان با دگری دست و گریبان باشی
زان بیندیش که از کرده پشیمان باشی
جمع با جمع نباشند و پریشان باشی
یاد حیرانی ما آری و حیران باشی
ما نباشیم که باشد که جفای تو کشد
به جفا سازد و صد جور برای تو کشد
غیر را شمع شب تار نمی باید بود
همه جا با همه کس یار نمی باید بود
یار اغیار دل آزار نمی باید بود
تشنه خون من زار نمی باید بود
تا به این مرتبه خونخوار نمی باید بود
من اگر کشته شوم باعث بد نامی توست
موجب شهرت بی باکی و خود کامی توست
دیگری جز تو مرا اینهمه آزار نکرد
جز تو کس در نظر خلق مرا خوار نکرد
آنچه کردی تو به من هیچ ستمکار نکرد
هیچ سنگین دل بیدادگر این کار نکرد
این ستمها دگری با من بیمار نکرد
هیچکس اینهمه آزار من زار نکرد
گر ز آزردن من هست غرض مردن من
مردم؛ آزار مکش ، از پی آزردن من
جان من سنگدلی؛ دل به تو دادن غلط است
بر سر راه تو چون خاک فتادن غلط است
چشم امید به روی تو گشادن غلط است
روی پر گرد به راه تو نهادن غلط است
رفتن اولاست ز کوی تو ستادن غلط است
جان شیرین به تمنای تو دادن غلط است
تو نه آنی که غم عاشق زارت باشد
چون شود خاک بر آن خاک گذارت باشد
مدتی هست که حیرانم و تدبیری نیست
از غمت سر به گریبانم و تدبیری نیست
خون دل رفته به دامانم و تدبیری نیست
از جفای تو بدینسانم و تدبیری نیست
چه توان کرد پشیمانم و تدبیری نیست
شرح درماندگی خود به که تقریر کنم
نخل نو خیز گلستان جهان بسیار است
گل این باغ بسی؛ سرو روان بسیار است
جان من همچو تو غارتگر جان بسیار است
ترک زرین کمر موی میان بسیار است
با لب همچو شکر تنگ دهان بسیار است
نه که غیر از تو جوان نیست جوان بسیار است
دیگری اینهمه بیداد به عاشق نکند
قصد آزردن یاران موافق نکند
مدتی شد که در آزارم و میدانی تو
به کمند تو گرفتارم و میدانی تو
از غم عشق تو بیمارم و میدانی تو
داغ عشق تو به جان دارم و میدانی تو
خون دل از مژه میبارم و میدانی تو
از غم عشق تو چنین زارم و میدانی تو
از زبان تو حدیثی نشنودم هرگز
از تو شرمنده یک حرف نبودم هرگز
مکن آن نوع که آزرده شوم از خویت
دست بر دل نهم و پا بکشم از کویت
گوشه ای گیرم و من بعد نیایم سویت
نکنم بار دگر یاد قد دلجویت
دیده پوشم ز تماشای رخ نیکویت
سخنی گویم و شرمنده شوم از رویت
بشنو پند و مکن قصد دل آزرده ی خویش
ور نه بسیار پشیمان شوی از کرده ی خویش
چند صبح آیم و از خاک درت شام روم
از سر کوی تو خود کام به ناکام روم
صد دعا گویم و آزرده به دشنام روم
از پیت آیم و با من نشوی رام روم
دور دور از تو من تیره سرانجام روم
نبود زَِهره که همراه تو یک گام روم
کس چرا اینهمه سنگین دل و بدخو باشد
جان من این روشی نیست که نیکو باشد
از چه با من نشوی یار چه می پرهیزی
یار شو با من بیمار چه می پرهیزی
چیست مانع زمن زار چه می پرهیزی
بگشا لعل شکر بار چه می پرهیزی
حرف زن ای بت خونخوار چه می پرهیزی
نه حدیثی کنی اظهار چه می پرهیزی
که ترا گفت به ارباب وفا حرف مزن
چین بر ابرو زن و یک بار به ما حرف مزن
درد من کشته ی شمشیر بلا میداند
سوز من سوخته ی داغ جفا میداند
مسکنم ساکن صحرای فنا میداند
همه کس حال من بی سر و پا میداند
پاکبازم همه کس طور مرا میداند
عاشقی همچو منت نیست خدا میداند
چاره ی من کن مگذار که بیچاره شوم
سر خود گیرم و از کوی تو آواره شوم
از سر کوی تو با دیده ی تر خواهم رفت
چهره آلوده به خوناب جگر خواهم رفت
تا نظر می کنی از پیش نظرخواهم رفت
گر نرفتم ز درت شام؛ سحر خواهم رفت
نه که این بار چو هر بار دگر خواهم رفت
نیست باز آمدنم باز اگر خواهم رفت
از جفای تو من زار چو رفتم ، رفتم
لطف کن که این بار چو رفتم ، رفتم
چند در کوی تو با خاک برابر باشم
چند پا مال جفای تو ستمگر باشم
چند پیش تو به قدر از همه کمتر باشم
از تو چند ای بت بد کیش مکدر باشم
می روم تا به سجود بت دیگر باشم
باز اگر سجده کنم پیش تو کافر باشم
خود بگو کز تو کشم ناز و تغافل تا کی
طاقتم نیست از این بیش تحمٌل تا کی
سبزه ی دامن نسرین ترا بنده شوم
ابتدای خط مشکین ترا بنده شوم
چین و ابرو زدن کین ترا بنده شوم
گره ابروی پرچین ترا بنده شوم
حرف ناگفتن و تکمین ترا بنده شوم
طرز محبوبی و آیین ترا بنده شوم
الله الله؛ ز که این قاعده اندوخته ای
کیست استاد تو اینها ز که آموخته ای
اینهمه جور که من از پی هم می بینم
زود خود را به سر کوی عدم می بینم
دیگران راحت و من اینهمه غم میبینم
همه کس خرم و من درد الم می بینم
لطف بسیار طمع دارم و کم می بینم
هستم آزرده و بسیار ستم می بینم
خرده بر حرف درشت من آزرده مگیر
حرف آزرده درشتانه بود خرده مگیر
آنچنان باش که من از تو شکایت نکنم
از تو قطع طمع و لطف و عنایت نکنم
پیش مردم ز جفای تو حکایت نکنم
همه جا قصه ی درد تو روایت نکنم
دیگر این قصه ی بی حد و نهایت نکنم
خویش را شهره ی هر شهر و ولایت نکنم
خوش کنی خاطر وحشی به نگاهی سهل است
سوی تو گوشه چشمی ز تو گاهی سهل است
قالب جدید وبلاگ پیچک دات نت |